از گرافیک و هنر
محبوب ترینِ شما نزد خداوند، نیکْ کردارترینِ شماست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

 

عکس مراسم عذاداری روز عاشورا در غرب کشور

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط گرافیست 87/10/19:: 11:44 عصر     |     () نظر

 

تعریف نماد آرم نشانه و لوگو

در طول تاریخ از نماد، که نوعی علامت واجد هویت بصری است، به عنوان ابزاری برای ایجاد ارتباط استفاده شده است. تصور بر این است که انسان پیش از تاریخ با خراش دادن و ایجاد نقش بر دیوار غارهای آلتامیرا در اسپانیا و لاسکو در فرانسه تلاش داشته تا از این طریق به دیگران علائم خطر یا آگاهی دهد و یا پیام های دیگری را انتقال دهد. باستان شناسان لوازم و ابزارهایی را از یونان باستان یافته اند که بر آنها نقوش و علائم نمادینی نقش بسته که احتمالاً معرف خالق آنها بوده است.

بر تابوت های مصری نیز نقوش نمادینی حکاکی شده است که احتمالاً نشان از هنرمند خالق آن دارد. در جوامع قرون وسطایی بازرگانان و صنعتگران برای مشخص کردن کالاها یا محصولاتشان از علائم و نمادهای خاصی استفاده می کردند که شناساگر آنها بود. چاپگران اخر سدة نوزدهم میلادی نیز که به مهارت ها و استادی خود فاخر بودند، بر روی تمامی چاپنقش های خود نمادهایی را به صورت حرف نشانه یا امضاء چاپ می کردند که معرف حرفه و صنعتگری آنان بود. در آغاز سدة بیستم نیز گاوچرانان آمریکایی برای مشخص کردن مالکیت دام های خود از علائم انحصاری استفاده می کردند. در واقع آنها از نوعی زبان تصویری استفاده می کردند که سابقة آن به مصریان باستان می رسد. طی دورة رکود اقتصادی در آمریکا، کارگران دوره گرد، یا در واقع پیشه ورانی که بیکار شده بودند، یک نظام ارتباطی تحلیلی و کاربردی را ابداع کردند. آنها علائم و نشانه هایی بودند که بر دیوار خانه و ساختمان ها رسم می کردند و مثلاً گویای خطراتی بود که کارگران دوره گرد را تهدید می کرد یعنی درست شبیه به روشی که انسان غار نشین از تصاویر خطی استفاده می کرد. دو دایره و یک خط رابط بین آنها شناساگر باتوم و معرف این هشدار بود که پلیس ناحهی خشن و متخاصم است. این نشانه به دیگران هشدار می داد که هر چه زودتر محله را ترک کنید. رسم چهار خط افقی بر خانه، به این معنا بود ک اگر در شکستن چوب به مالک خانه کمک کنید یک وعده غذا به عنوان دستمزد دریافت خواهد کرد. نقوش مخطط، علائم و نشانه های روی در و دیوارهای شهر را می توان همگی به عنوان تلاشی برای بیان احساسات، ایجاد ارتباط یا تلاشی جهت ابراز وجود دانست.

طراحی نشانة چهار چوب مشکل و بسیار ظریفی دارد و به ناچار طراحی باید به هنگام طراحی، درک درست و کاملی از چگونگی راه حل مسائل و ریزه کاریهای اجرای فنی و رسامی داشته باشد و بتواند با تسلط از عهدة اداره و ترکیب جزییات میلیمتری و حساس فرمهای نقش برآید و موفق به بیان تصویری موجود در محدودة تنگ و مختصر نشانه شود؛ و به صورت ساده ای، همة فکرها و مفاهیمش را بنمایاند. از این بابت است که جا دارد در معرفی بهتر طراحی نشانه کوششهای فراوان و گوناگونی بشود و نشانه های معاصر ایرانی از دیدگاه مختلفی مورد مطالعه و پژوهش و نقد و بررسی قرار گیرد و کار در حد جمع آوری و معرفی نمونه های منتخب تمام نشود.

در طراحی نشانه به مانند هر کار هنرمندانة دیگر، کوچکترین تغییر در شکل و فرمها به دلیل خلاصگی و محدودیت آنها، سبب ایجاد ویژگی ها، فضاها و روحیه های جدیدی در نقش می شود و تفاوت های متعدد اجراهای قدیم و جدید را بوجود می آورد. توجه به چنین ظرایفی نه تنها باعث گسترش ارزشها و ابعاد کیفی موضوع می شود. بلکه ظرایف فنی و ریزه کاریهای هنرمندانه را از محدودة اختصاصی حرفه بیرون آورده در سطح فرهنگ عمومی مطرح می کند و باعث تعمق بیشتر عمومی می گردد. سلیقه ها را حساس تر می کند، شناخت را تعالی می بخشد و محدودیت دیدن مو را تا گستردگی پیچش مو بسط می دهد و بالاخره رضایت داشتن یک طرح خوب را به عشقی به نقش بدل می کند که بیانی تصویری، اندیشه های زیبایی را در آن متبلور کرده است.

ادامه دارد.....


نوشته شده توسط گرافیست 87/10/4:: 10:12 صبح     |     () نظر

امپرسیونیسم :(دریافتگری)

 

جنبش امپرسیونیسم درحقیقت طی سال های 1860م.ازشیوه ی رئالیسم زاده شد .

دراین دوران نقاشان جوان تررئالیسم که درجریان تحولات علمی دوران خود قرارگرفته و

بیشترمیل به بدعت داشتند.مانند ادوارد مانه (83- 1832)، ادگاردگا (1917-1834) و

پیرآگوست رنوار(1919-1841) با انتخاب موضوعاتی که بیش ازآن کمترسابقه داشت،

ازقبیل صحنه های پیک نیک،اجتماعات داخل کافه ها وقایق رانان ونیزنقاشی درفضای باز

زمینه های اولیه ی این جنبش نوین رادرنقاشی فراهم آوردند .

دراین میان ادوارد مانه که به ارزش به کارگیری عملی رنگ نوردرنمایش موضوعات

پی برده ومجذوب آن گشته بود تئوری اولیه ی امپرسیونیسم را مطرح نمود.

 درهمین ایام برقراری نمایشگاه مردودان درپاریس به سال 1863م.

زمینه ی آشنایی دیگرنقاشان جوان وجست وجوگر_کلودمونه (1926-1840)،

کامیل پیسارو(1903-1830)، آلفردسیسلی(99-1839)،فردریک بازیل (70-1841)

وپل سزان (1906-1839)- را با تئوری مانه فراهم آورد،

بدین ترتیب آن ها نیزمجذوب ایده ی نورورنگ گردیده وبه گرد ایشان درآمدند؛

ازهمفکری،همکاری وپژوهش های افراد این گروه شیوه ی امپرسیونیسم تحقق یا فت .

اولین نمایشگاه مستقل امپرسیونیست هابه سال1874م.درعکاسخان? نادار(1910-1824)

درپاریس گشایش یافت ورسماً درتقابل با آرای رسمی زمانه (آکادمی)مطرح گردید.اگر چه

امپرسیونیست ها نیزهمچون رئالیست ها ضبط واقعیت بیرونی راسرلوحه ی کارخود قرار

داده بودند،اما دراین راه شیوه های نوینی را جست وجوکردند؛ازاین رواعلام نمودند:

(شیوه نقاشان رئالیست انعکاس واقعی صحنه های طبیعی نبوده، بلکه تصویری ثانوی

بازسازی شده ازموضوع نقاشی است، درحالی که دنیای اطراف ما به واسط? تغییرنورخورشید

 دائماً درحال تغییراست)،پس خود را ملزم به ضبط آنی لحظات زود گذرنورورنگ دانستند وبر

سرعت کارخوددرثبت لحظات افزودند؛ نتیجه آن که برخلاف شیوه های کلاسیک توازن وتعادل

خطوط ورنگ ها درجهت بیان موضوع درترکیب بندی راپشت سرگذاشته وبدین ترتیب یکی از

جنبه های مهم تفکرمدرن راصورت بخشیدند.       

دراین راه کشف مهم نقاشان امپرسیونیسم درموردبه کارگیری رنگهای خالص وامکانات نامحدود

رنگ های مکمل ونیزحذف رنگ مشکی به عنوان عنصرعاری ازنور،ازتخته رنگ ،به همراه

تجربیات کاردرفضای بازودرتماس با طبیعت درجهت ثبت ودریافت آنی نورورنگ،زمین? تحول

نقاشی را فراهم آورد.نقاشان امپرسیونیست همه دراصولی که گفته شداتفاق نظرداشتند،امابعضی

ازآنها مانند مونه، پیسارو، بانوبرت موریسو و سیسلی درنوع نگاه واسلوب نیزمشترک بودند،

درحالی که تنی چند ازاین گروه به شیوه های مستقل ترفردی مشهورندمانند:مانه،رنوارودگا،

ایشان علاوه برتوجه به شعبده های نورورنگ وثبت آنی جو، ازاهمیت (فرم)وترکیب بندی تابلو

نیزغافل نماندند .                        به طورخلاصه نقاشان امپرسیونیست:    

1)                  به ترسیم صحنه های واقعی وعادی طبیعت وزندگی بدون توجه به احوال درونی و عواطف

شخصی می پرداختند .

2)                 به ترسیم اثرآنی وزود گذرصحنه دریک جاویک لحظه بدون تجزیه وتحلیل منطقی،

نظرداشتند .

     3) به نمایش رنگ هاهمان گونه که چشم می خوردبا توجه به تأثیرجو وکیفیات نوروتأثیر متقابل رنگ ها

 دریکدیگرمی پرداختند،نه آن چنان که ازنزدیک وبه دقت دیده می شود .

 


کلمات کلیدی: هنر

نوشته شده توسط گرافیست 87/8/15:: 12:7 صبح     |     () نظر


سال‌ها پیش، مردی زندگی می‌کرد که هر روز چندین بار با کوزه‌هایی که اون‌ها رو به دو طرف چوبی بسته بود، از رودخانه‌ی بیرون دهکده، آب حمل می‌کرد و به مردم می‌فروخت.

یکی از کوزه‌ها که قدیمی‌تر بود، ترک داشت و تا اون مرد به دهکده می‌رسید، نیمی از آبی که توش بود، روی زمین می‌ریخت.

کوزه‌ی سالم همیشه به کوزه‌ی معیوب، سرکوفت می‌زد که جز دردسر و زحمت، چیزی نداری و تلاش صاحبمون را به هدر می‌دهی. کوزه‌ی معیوب هم شرمنده بود و خیال می‌کرد که به هیچ دردی نمی‌خوره.

تا اینکه سرانجام یه روز لب به سخن باز کرد و به اون مرد گفت:

«می‌خوام ازتون عذر بخوام، آخه...»

مرد مهربون، صبحت اون رو قطع کرد و گفت: «‌می‌خوام خوب به سمت راست جاده نگاه کنی و گل‌های زیبایی که در طول مسیر، رشد کردند رو ببینی.»

و ادامه اینکه:

«می‌دونی در تمام دفعه‌هایی که ما از این مسیر، عبور می‌کردیم، تو اون‌ها رو آبیاری می‌کردی و باعث شدی حاشیه‌ی جاده‌، این همه زیبا و دوست داشتنی بشه؟!»

آره عزیز دلم!

 برخی ، پدر و مادر پیرشون رو رها می‌کنند یا اون‌ها رو به خانه‌های سالمندان می‌برند و گمون می‌کنند دیگه به درد نمی‌خورند!

کاشکی خوب چشم‌هامون رو باز کنیم تا ببینیم حضور قشنگ اون‌‌ها ، چه طراوتی رو به ما و چه نشاطی رو به نوگل‌های زندگی‌مون هدیه می‌‌ده.

و کاشکی تا دیر نشده ببینیم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط گرافیست 87/8/10:: 12:55 عصر     |     () نظر


اکسپرسیونیسم

نقاشی اکسپرسیونیستی و گرایش فلسفی نهان پشت آن ، صرفاً به مکتب نقاشی آلمانی سده ی بیستم که با همین نام شهرت دارد ، محدود نمی شود . اکسپرسیونیسم عمیقاً در تاریخ نژاد شمالی ریشه دارد و بسیار متاثر از گرایشاتی است که معمولاً به عنوان رمانتیک از آنها یاد می شود . بدین مفهوم آثار نقاشی اکسپرسیونیستی فراوانی در طول تمامی دوره های تاریخی و در کشورهای مختلف وجود داشته است . اما اکسپرسیونیسم به عنوان توصیفی سبک پردازانه از هنر مدرن ، معمولاً برای توصیف جنبش های هنری مشخصی در آلمان بین سال های 1905 تا دهه ی 1920 اطلاق می شود و به دو گروه عمده تقسیم می گردد : گروه « پل » که ویژگی کاملاً آلمانی داشت و در سال 1905 در شهر درسدن شکل گرفت و دیگری گروه « سوارکارآبی » که جهانی تر بود و در سال 1911 در مونیخ تشکیل شد . هنرمندان اکسپرسیونیست با به کار بردن روش و فنون مختلفی چون فنون مختلف چاپ و مجسمه سازی بر احساسات شخصی نسبت به موضوع تاکید بسیار داشتند . خود موضوعات آثار آنان نیز حائز اهمیت بود و غالباً به موقعیت و شرایط انسانی مربوط بود و از رنگ های خام ، درخشان ، پرتضاد و نا مرتبط با موضوع نقاشی استفاده می شد که به ظهور تجلیات گسترده تر تمایلات فردی میدان می داد . اکسپرسیونیست ها ، بر خلاف معاصرین فرانسوی خود « فووها » که از رنگ به گونه ای استفاده می کردند که نقاشی هایشان آرامش و نشاط می بخشید ، برخی از آثارشان آن چنان تاثیرگذارند که موجب می شوند از ناآرامی به خود بلرزیم . اگر موضوع اثر ، منظره باشد ، هنرمند با رویکردی پرتردید و پر سوءظن روبروست که فرسنگ ها از سردی و اعتماد به نفسی هنر کلاسیک فاصله دارد .
در اکسپرسیونیسم ، احساسات درونی به بیرون تجلی می کند و به دیگران منتقل می شود . در این سبک شخصیت ، موقعیت ذهنی یا شرایط حسی هنرمند به شکلی مشابه به موجود زنده ، به نمایش گذاشته می شود . ما در زندگی روزمره ی خود نیز چنین می کنیم ، مثلاً ممکن است خانه ای تجسد انسانی شود و آن را در کسوت خانه ی خوشبختی یا خانه ی سیاه ببینیم و پنجره های خانه را به صورت چشم هایش تجسم کنیم ؛ و یا یک سگ یا حیوان خانگی با احساسات و انگیزه هایی عجین شود که احتمالاً نمی تواند با احساسات بی نهایت پیچیده تر صاحبش مشابه باشد . این گرایش را که بعد ها در آثار سازندگان فیلم های کارتونی برجسته تر شد ، می توان همدلی ( Sympathy ) نام نهاد .
اما در تاریخ و نقد هنر ، این اصطلاح به سبکی اطلاق می شود که در آن قرارداد ها و سنت های طبیعت گرایی کنار نهاده می شود و در عوض تاکید بیشتری بر ایجاد اوعجاج و اغراق در شکل و رنگ به جهت بیان فوری احساس هنرمند وجود دارد . از این رو مفهوم اکسپرسیونیسم در معنای وسیع آن می تواند به هنر هر مکان و زمانی اطلاق شود که تاکید بر واکنش حسی هنرمند ، اولی تر از نظاره ی دنیای خارج است . در این مفهوم کلی ، واژه ی اکسپرسیونیسم در زبان لاتین با حرف e نوشته می شود ( exprssionism ) اما کاربرد رایج تر این واژه ، برای توصیف گرایشی در هنر مدرن اروپا و به طور خاص تر به یک جنبه ی خاص آن گرایش ، به کار می رود ؛ جنبشی که از حدود 1905 تا حدود 1930 در هنر آلمان گرایش غالب محسوب می شد . منشا و ریشه ی اکسپرسیونیسم در این مفهوم ثانوی به دهه ی 80 سده ی نوزدهم باز می گردد . با این وجود این گرایش تا سال 1905 به عنوان یک برنامه ی متمایز تبلور نیافت ، و خود واژه فقط از سال 1911 و برای توصیف آثار کوبیستی و فوویستی که در برلین به نمایش گذاشته شده بود ، به کار رفت .
مهمترین پیشگام اکسپرسیونیسم ـ ون گوگ ـ بود که به طور آگاهانه طبیعت را برای " بیان رنج دهشتناک آدمی " به صورت اغراق آمیز به تصویر کشید . ون گوگ و اکسپرسیونیست های پس از وی ، در کاربرد حسی رنگ و خط تاکید عمده ای بر احساس و انگیزش خود داشتند و از این نظر از تلاش های ـ سورا ـ برای خلق یک نظام علمی برای بیان فرمی متمایز شدند .
ـ گوگن ـ با آگاهی بیشتر و به طور مشخص تری از امپرسیونیسم گسست . به مفهوم دقیق تر ، ـ گوگن ـ اکسپرسیونیست نبود ، اما اولین کسی بود که به طور آشکار و صریح اصول سمبولیسم را که به نوبه ی خود به عنوان محمل ارتباطی برای اکسپرسیونیسم بسیار حائز اهمیت بود ، پذیرفت . وی تمام فرم ها را ساده و مسطح کرد . از رنگ به گونه ای بهره برد که تمامی تشابه آن به واقعیت یکسر از بین برود . خشونت نهفته در تابلوی « یعقوب در حال کشتی گرفتن با فرشته » ( NG ادینبورگ ) به واسطه ی زمینه ی قرمزی که کشتی روی آن انجام می شود ، آشکار و چشم گیر است . به همین منظور ـ گوگن ـ از بازنمایی سایه اجتناب کرد و بعداً اکسپرسیونیست ها از این جهت گیری وی تبعیت کردند . وی به جهت هماهنگی با سبک ابداعیش در جستجوی سادگی موضوعات بود و آن را نخست در جوامع روستایی بریتانی و بعد ها در جزایر اقیانوس اطلس جنوبی یافت . ـ گوگن ـ در رویگردانی از تمدن شهری اروپایی ، هنر بدوی و هنر عامیانه را که هر دو موضوعات جذابی برای اکسپرسیونیست های متاخر شدند ، کشف کرد . در همین زمان ـ ادوارد مونش ـ نروژی که با کار های ـ ون گوگ ـ و ـ گوگن ـ آشنا بود ، جستجوی خود را در کشف قابلیت های رنگ های خشن و دگر شکلی خطی که توانایی بالایی برای بیان بسیاری از احساسات اصلی انسانی همچون تشویش ، ترس ، عشق و نفرت را دارد ، آغاز کرد . حاصل جستجوی او برای یافتن معادل هایی برای دلمشغولی های روانی ، وی را به شناخت قابلیت های صراحت و سادگی روش های گرافیکی همچون حکاکی روی چوب ، رهنمون کرد ؛ احیای روش های چاپ دستی به عنوان یک هنر مستقل یکی از ویژگی های متمایز جنبش اکسپرسیونیسم محسوب می شود . ـ مونش ـ تاثیر گسترده ای به ویژه در آلمان داشت ( وی آثار خود را در سال 1892 در شهر برلین به نمایش گذاشت ) و دامنه ی نفوذ وی حتا تا مجسمه سازی و در آثار ـ ارنست بارلاخ ـ که سبک کار ـ مونش ـ را با جلوه ای عظیم برای موضوعات مذهبی و اجتماعی به خدمت گرفت ، گسترش داد . از جمله اولین هنرمندان اکسپرسیونیست باید از نقاش بلژیکی ـ جیمز انسور ـ نام برد . وی حقارت ماهیت انسان را با به خدمت گرفتن صورتک های عجیب و ترسناک کارناوال به نمایش گذاشت و هنر نامعقول و نامتعارف وی به ویژه در آثار چاپ فلزش به طور گسترده معروفیت یافت .
در سال 1905 گروه های اکسپرسیونیستی تقریباً به طور همزمان در آلمان و فرانسه شکل گرفتند . فوویست ها نظریات ـ ون گوگ ـ و ـ گوگن ـ را به آثار هنری خود افزودند . در سال 1908 ـ ماتیس ـ رهبر این گروه ، اهدافشان را چنین جمع بندی کرد :« آنچه بیش از همه در جستجوی آنم ، بیان حسی است ( expression ) هدف اصلی رنگ باید تا حد امکان در خدمت بیان حسی باشد ... در نقاشی یک منظره ی پاییزی سعی خواهم کرد تا رنگ متناسب با آن فصل را به یاد آورم ؛ من فقط از حسی که فصل به من می دهد الهام خواهم گرفت .» این آرمان را ـ ماتیس ـ در ترکیب بندی های بزرگ پیکره به کار بست ، ـ درن ـ در منظره پردازی و ـ رولت ـ در هنر جدید مذهبی ، عظمت و سادگی را به نمایش گذاشتند .
در سال 1905 گروه پل ( Die Brucke ) در شهر درسدن تاسیس شد و نخستین نمایشگاه خود را در سال 1906 برپا کرد . در حالی که در نقاشی فوویست ها ، حتا در جسورانه ترین نمونه های آن ، همواره هارمونی طرح حفظ می شد و کاربرد تغزلی و تزیینی رنگ از دست نمی رفت ، اما در آثار اکسپرسیونیستی آلمان ، محدودیت ها و قید ها یکسر کنار نهاده شد . علارغم تاثیر غیر قابل رد آنان از هنرمندان فرانسوی ، افراط گری و بیان حس اغراق آمیز در آثار آنان مشهود است ؛ در این آثار رنگ ها و فرم ها در تلاش برای ارائه ی تمایلات روانشناختی و نمادین به طور اغراق آمیز به خدمت گرفته می شدند تا بدین ترتیب مفری باشند برای درک رایج از ضرورت آفرینش هنری و نیز به نوعی طغیان علیه نظم تثبیت شده را به نمایش بگذارند . در سال 1913 ـ کرشنر ـ نوشت :« ما تمامی رنگ هایی را که به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، انگیزش های ناب و خلاق را باز تولید کنند ، می پذیریم
کمی پیش از آغاز جنگ جهانی اول ، نقاشان آلمانی نیز با پیوند زدن فرم های کوبیسم با آرمان های اکسپرسیونیست های متقدم و تحت تاثیر تصوف و عرفان هندی ، تلاش داشتند تا نظامی بصری از مفاهیم ضمنی جهان شمول ابداع کنند . در سال 1911 ـ فرانتز مارک ـ ، ـ کاندینسکی ـ روس و دیگران ، " گروه سوارکار آبی " که نقطه ی اوج اکسپرسیونیسم آلمان محسوب می شود را تشکیل دادند . پس از جنگ جهانی اول ، سبک اکسپرسیونیسم در آلمان رواج یافت و حتا هنرمندانی چون ـ جرج گروز ـ و ـ اتو دیکس ـ در جستجوی واقعگرایی تازه و اغراق آمیز " عینیت نوین " بسیاری از ویژگی های دگر شکلی و اغراق را که یکی از تمهیدات اصلی اکسپرسیونیسم اولیه بود ، حفظ کردند . در سال 1933 اکسپرسیونیسم ، در کنار دیگر هنرهای منحط توسط نازی ها سرکوب شد . اما پس از جنگ جهانی دوم حیات تازه یافت و امروزه مبلغین مشهوری در میان هنرمندان ، چون ـ گئورگ بازلیتس ـ دارد . در خارج از آلمان مبلغین پیشروی اکسپرسیونیسم شامل ـ شاگال ـ ، ـ سوتین ـ و عقبه ی آنان از جمله " تاشیسم " و " اکسپرسیونیسم انتزاعی " است

 

 


کلمات کلیدی: هنر

نوشته شده توسط گرافیست 87/7/23:: 12:50 صبح     |     () نظر

درباره

گرافیست
هنر و گرافیک
صفحه‌های دیگر
پیوندها